89 همگى آنان در پى يافتن رسول خدا(ص) به راه افتادند تا آنگاه كه ابوطالب پيامبر(ص) را در برابر منزل امهانى، پس از پايين آمدن از براق يافت. در آن هنگام روى به جانب فرزند برادر خود كرد و گفت: با من بيا و پيشاپيش من به مسجدالحرام وارد شو (وارد مسجد شدند تا نزديك كعبه رسيدند. عدهاى از دشمنان نظارهگر اين صحنه بودند). ابوطالب در برابر حجر شمشير خود را كشيد و گفت: بنىهاشم، سلاحهايتان را خارج سازيد (تمام خنجران از غلاف بيرون كشيده شد). آن گاه ابوطالب رو به جانب دشمنان پيامبر نمود و گفت:
اگر من او را نيافته بودم، هيچ يك از شما زنده نمىمانديد!
از آن روز به بعد قريش حساب كار خود را كردند و فكر ترور و سوء قصد به جان پيامبر(ص) را از سر خود دور كردند. 1 و دانستند كه تا ابوطالب زنده است كسى نمىتواند كمترين تعرضى به جان رسول خدا(ص) كند. 2 تذكر اين نكته هم خالى از لطف نيست كه ممكن است بگويند دفاع ابوطالب در حمايت از پيامبر(ص) كنار حجر الاسود بوده است، چون در نقل چنين آمده است: «و سلّ سيفه عند الحجر» كه كيفيت معنا بسته به چگونگى خواندن كلمۀ «الحجر» است، ولى با توجه به اينكه حجر اسماعيل محل اجتماع بزرگان قريش بود، و بر طبق نقل «و كان لا يقعد فيه صبيان قريش» 3 (در آن كودكان قريش نمىنشستند) رجحان احتمال حِجْر بى وجه نيست.