83
2. عبدالمطلب در حجر اسماعيل
1. رؤياى صادق عبدالمطلب در بارۀ چاه زمزم در حجر
در سيرۀ ابن اسحاق به نقل از اميرمؤمنان على بن ابيطالب(ع) دربارۀ چگونگى حفر دوبارۀ چاه زمزم چنين آمده است:
عبدالمطلب در داخل حجر استراحت مىكرد و در ميان آن به خواب رفته بود. در عالم رؤيا مىبيند كه كسى نزد وى آمده و به او چنين مىگويد: برخيز و «بره» را حفر كن. عبدالمطلب پرسيد: بره چيست؟ در پاسخ چيزى نشنيد و او رفت.
فرداى آن روز عبدالمطلب به حجر باز آمد و دوباره در عالم خواب ديد كه كسى به وى چنين مىگويد: «مضنونه» را حفر كن، پرسيد: مضنونه كدام است؟ پاسخى نداد و رفت.
عبدالمطلب در روز سوم نيز به ميان حجر آمد و باز در عالم رؤيا كسى را ديد كه به وى مىگويد: «طيبه» را حفر كن، پرسيد طيبه چيست؟ جوابى نداد و رفت.
و سرانجام در روز چهارم به حجر آمد و در ميان آن به خواب رفت و در خواب ديد كه كسى به نزد وى آمده و مىگويد: زمزم را حفر كن. پرسيد: زمزم چيست؟ در پاسخ شنيد: جايى است كه هيچگاه آب آن تمام نمىشود و كسى به ژرفاى آن نمىتواند برسد. و پس از آن موقعيت زمزم را نشان عبدالمطلب داد. عبدالمطلب از خواب بيدار شد و بلافاصله از جاى خود برخاست و يكسر به آن موقعيت رفت و مشغول كندن زمين گشت تا به آب زمزم