32آن را در منابر و مجالس به گوش همه برسانند و مىبايست از ضروريات دين شده باشد؛ چون مورد نياز عموم مكلفين بود و بايد به گوش همه مىرسيد.
علاوه بر آن، روايات مستفيض از شيعه و سنى، خلاف اين باور و اعتقاد بوده و از نسبت كفر دادن به مسلمان نهى كرده است؛ از ابن عمر نقل شده كه گفت: «نِسبَة الْمُسلِمِ إلَى الْكُفْرِ كُفْرٌ» . آيا اين روايت، بر خود آقايان وهابىها تطبيق نمىكند كه تمام مسلمانان غير وهابى را متهم به كفر و شرك مىكنند؟!
احمد بن حنبل نقل كرده كه ابن عمر از قول پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده است كه فرمود:
«إذَا أَحُدُكُم قَالَ لِأخيهِ يَا كافِر، فَقَدْ باءَ بِهَا أَحَدُهُمَا».
«هرگاه يكى از شما به برادر مسلمانش بگويد:
اى كافر، قطعاً يكى از آن دو، به كفر برگشته و ملتزم به آن شده است.»
امر پنجم: اختلافاحكام، با اختلاف قصد، زمان و مكان
هر حكم شرعى، مخصوص موضوع خودش مىباشد.
بنابراين، هرگاه موضوع تغيير يابد، حكم نيز به تبع آن عوض مىشود. معمولاً چيزهايى كه موضوعات را تغيير مىدهند، سه چيز هستند: