19اسلامى در « موقع و موقفى » در خور و شايستۀ مقام و شأن والا، تعيين كننده و بهحق ارزشمندشان، واقع شوند... و بايد بدانيم كه هرگونه برخورد ناصحيح و غير منطقى در كيفيت و شيوۀ مقابلى با « جريان التقاط » بهخصوص در بخش ايدئولوژيكى و فرهنگى آن، خسارات و خطرات كوتاه مدّت و دراز مدّت غير قابل جبرانى را ببار خواهد آورد!...
...كتاب «الظاهرۀ القرآنيه» - پديدۀ قرآنى - هر چند سالها از تاريخ نگارش آن مىگذرد، لكن از اندك نمونههاى منشوراتى است كه « دورۀ پايانى » ندارد و هماره زنده، نو و الهام بخش بوده و هيچگاه گرد و غبار كهنگى و صبغۀ گذشت زمان چهرۀ جاذب و باطراوت آن را نمىپوشاند... و خوانندۀ فارسى زبان بههنگام مطالعۀ ترجمۀ آن بهدرستى اندر خواهد يافت كه « مالك بن نبى » تحت تأثير « رخداد التقاط » و بهمنظور رو در رويى با آن، اين اثر زنده و جاويد را خلق نموده است، آنطور كه گويا وى در اين مقطع حسّاس و خطير از زمان زيست نموده و نظارهگر جريان التقاطى جامعۀ ما، قبل و بعد از انقلاب مى باشد!!
مترجم با توجّه به آنچه را كه بر شمرد و با احساس درد آلود و رنج مسؤوليّت آفرينى كه از سالهاى 50، 51، 52 1 به بعد نسبت به اين رويداد مرگزا و گسترش هولناك آن در ميان بسيارى از بخشهاى مؤثّر جامعه و بالاخص در بين دانشجويان دانشگاه، دانش آموزان و حتّى در ميان تعدادى از نسل نوخاستۀ برخاستۀ از جامعۀ روحانيّت!!، داشت و از ديرگاه با همۀ وجود و احساس خويش درك مىكرد كه « عرضههاى » خام و بىمحتوا، به نام اسلام و به عنوان نمايشگر ايدئولوژى، فرهنگ و معارف اسلامى، چگونه در پيدايش و رواج « انديشههاى التقاطى » تأثير دارد! و بالعكس عرضۀ آثار غنى و متين و