39اهل بيت عليهم السلام و پيروان آنها در دل اين اكثريت، به صورت تقيه و در خفا و انزوا روزگار سپرى مىكردند و هرگاه مجالى مىيافتند، گوشههايى از علوم، معارف و فقه خود را در اختيار مشتاقان قرار مىدادند و به خطا و اشتباهات فقهاى حاكم و تكيه زده بر كرسى افتاء كه آزادانه در همه جا به اجرا در مىآمد، اشاره مىكردند.
امامان شيعه مىكوشيدند هر چه بيشتر جلوى انحرافات را بگيرند و مسلمانان و به ويژه پيروان خود را به سمت و سوى فقه صحيح كه بر اساس موازين استوار است، ارشاد كنند.
بر اين اساس، فقه شيعه به عنوان فقهى مستقل و در جزيرهاى جدا از فقه ديگر مذاهب متولد نشد، بلكه تكوين آن به صورت مقارنهاى و در چارچوب بيان انحرافات و اشتباهات و خطاهايى بود كه فقه مذاهب ديگر دچار آن شده بودند. اگر بزرگانى چون آيةاللّٰه بروجردى رحمه الله معتقد بودند كه: فقه اهل بيت و روايات ائمه عليهم السلام در واقع حاشيهاى بر فقه اهل سنت بوده و فقه ديگر مذاهب به منزلۀ متن آن قرار گرفته، سرّش همين است.
بر اين اساس، هرگاه محقق و عالمى دينى در مسير فقاهت باشد و توجهى به اقوال و فتاواى اهل سنت نكند، معلومنيست بتواند هستۀ مركزى بحث را بكاود و به عمق موضوع برسد؛ چرا كه بسيارى از روايات اهل بيت عليهم السلام ناظر به آراى اهلسنت است و راويان و اصحاب ائمه عليهم السلام در مورد آنچه پيرامون خود مىديدند، از امام عليه السلام مىپرسيدند. امام عليه السلام نيز آنها را به رأى و فتواى صحيح و بر طبق ميزان و معيار راهنمايى مىكردند.
آنچه گذشت، ناظر به ضرورت توجه و اطلاع از ريشهها و اصول فتاواى اهل سنت است. به خلاف دو مورد قبل كه ناظر بود بر ضرورت آموختن فقه مقارن بر طبق شرايط موجود، براى روحانى كاروانهاى حج و عمره.
5. از زاويه و بُعد ديگر بايد گفت برخى از روايات اهل بيت عليهم السلام در زمان و موقعيت تقيّه صادر شده است؛ به گونهاى كه در اخبار علاجيه، براى رفع تعارض در روايات متعارض، يكى از مرجّحات را مخالفت عامه دانستهاند؛ (فانّ الرشد في خلافهم).