36معروف: «كلّ سرّ جاوز الإثنين شاع»: «هر رازى كه از دو تن - يا دو لب - تجاوز كند برملا مىشود» شايع گشت و نقل مجالس گرديد.
خيره سران بىدين به تشويق و تحريك محمّدبن احمد حفظى، براى كشتن علماى دين دندان تيز كردند. از اين رهگذر علماى نواحى درعيه دچار ترس و لرز شدند و براى نجات جان خود و بيدار كردن سردمداران حكومت از خواب گران و به منظور خدمت به ملّت مسلمان، با يكديگر تماس حاصل كرده، خانه و كاشانۀ خود را ترك گفتند و به سوى بغداد گريختند و حوادث جارى را به اطّلاع «سليمان پاشا» والى بغداد رساندند و معروض داشتند:
«زنديقى به نام «محمّدبن احمد حفظى» خود را نمايندۀ مجدّد دين! و پيشواى اهل يقين محمّد بن عبدالوهّاب معرفى كرده، مردم منطقه را به الحاد و بىدينى سوق مىدهد.»
ظاهر اين زنديق اگرچه با برخى از فضايل آراسته است ولى در باطن او، شيطان آن چنان مأوا گزيد كه براى خداوند لامكان، معتقد به أخذ مكان شد.
شفاعت خاتم پيغمبران صلى الله عليه و آله را انكار نمود و انحرافات بىشمارى را به افراد جاهل و بىفرهنگ تلقين كرد. 1