30دانش پژوهانِ گرد آمده از روستاهاى اطراف، گرچه به دليل بدوى بودن، قدرت تشخيص سخنان مربوط به «اباحه» را نداشتند، ليكن از عدم تقيّد او به تلاوت قرآن و از اين تعبير كه: «اينهمه زياده روى در دلايل الخيرات 1 چه لزومى دارد؟!» و ديگر سخنان او، به برخى از افكار و عقايد انحرافىاش پى برده، آنها را مبتنى بر انكار نبوّت مىدانستند و بر او طعنه مىزدند و تقبيحش مىكردند.
محمّدبن عبدالوهّاب سرانجام اشتغال به تدريس را رها كرد و به حوالى نجد و حجاز، كه تخم فساد و تباهى در آن به دست مسيلمۀ كذّاب پاشيده شده بود كوچ كرد و آيين تازهاى - بيرون از شرع مقدّس نبوى - اختراع نمود. او اعتقادات باطلى سر هم كرد و بدويهاى سبك مغز و باديه نشينهاى خيره سر را از راه راست منحرف ساخت و ناراضىهاى موجود در قلمرو اشراف مكّۀ معظّمه را به دور خود جمع كرد و سرانجام در صدد اشغال حرمين شريفين برآمد!
براى رسيدن به اين هدف انواع حيلهها و دسيسهها را به كار برد. از اين روستا به آن روستا به راه افتاد و باديه نشينهاى سبك مغز را به آيين خود وارد ساخت. [سال 1188ه .]
جناب شريف مسعود كه در آن ايّام امير مكّۀ مكرّمه بود، گزارشهاى مربوط به افكار الحادى و انحرافى محمّدبن عبدالوهّاب را از كسانى كه براى انجام فريضۀ حج به مكّۀ معظّمه مىآمدند، دريافت نمود.