28دهد، به او خورده نمىگيرند، ولى اگر در ضمن اجراى عمليّات صداى گريه و آه و ناله از او شنيده شود، از چشم مردان قبيله ساقط مىشود و به او به عنوان يك زن نگاه مىكنند!
هنگامى كه مراسم ختنه به پايان رسيد، شخص ختنه شده چند قدم پيش مىرود و مىگويد: «من فلانى پسر فلانى هستم، جوانمرد و صاحب ضرب شصت و قهرمانم.»
به اينگونه الفاظ، كه از رشادت، شهامت و شجاعت خود سخن گفته، با ابراز دليرى و مباهات، حدود صد قدم پايكوبى مىكند.
جمعيّت انبوهى كه در مراسم حضور يافتهاند، فرد ختنه شده را در پيشاپيش خود قرار مىدهند، آنگاه در حالى كه مردان تيراندازى مىكنند و زنها دف مىزنند و نغمه سرايى مىكنند، گرداگرد روستا به گردش در آورده، سپس به منزلش برده در بسترش مىخوابانند و از كيكى كه ميزبان تهيّه كرده مىخورند و پراكنده مىشوند.
اين كيك از آرد، آب و روغن تهيّه مىشود.
هنگامى كه پسر ختنه شده در رختخوابش قرار مىگيرد، خويشاوندانش يك مشت آجيل بالاى سرش قرار مىدهند و بچّهها شادى كنان آنها را جمع مىكنند.
افرادى كه اينگونه ختنه مىشوند، تعدادى از آنها در اثر صدمات وارده جان خود را از دست مىدهند ولى آنانكه جان سالم به در مىبرند، پس از سه چهار ماه بسترى شدن، سرانجام بهبودى يافته، از رختخواب برمىخيزند.