37به ديار روم روانه كرده بود و گويند به طرف يمن، و ايشان از آن تقاعد و تكاهل مىكردند.
رسول به كرّات و مَرّات مىگفت: نَفِّذُوا جَيْشَ أُسامَة،َ نَفِّذوا جيشَ أُسامَةَ، يعنى: روانه كنيد لشكر اسامة را و هيچ صحابهاى از وى قبول نمىكرد «إِلاّٰ عِبٰادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ » (ص :83) و هر يكى اقامه عذرى مىكرد. رسول صلى الله عليه و آله از سر ضجارت و ملالت و عتب مىگفت:
لعنَ اللّهُ مَن تَخَلَّفَ جَيْشَ اسامَةِ، يعنى: لعنت كناد خدا بر آن كس كه از لشكر اسامه باز پس ايستد. [السقيفة و فدك، جوهرى، 77]
و نيز كه در ايّام احضار عثمان فى ايّام الدّار جمله مهاجر و انصار جمع شدند به قتل او يا خاموش شدند يا رضا دادند.
مقصود كه نه چندان مسابّه و مشاتمه برفت ميان ايشان كه آن در كتابت آيد، يعنى يكديگر را دشنام مىدادند؛ و نيز كه معاويه ملعون به حضور مهاجر و انصار تبرّا مىكرد از خاندان رسول و ايشان را لعنت مىكرد و خلايق را بدين مىفرمود، و وى به نزديك خصم از جمله صحابه است و خال مؤمنان است. اگر اين حديث [حديث لا تسبوا أصحابى] صدق بودى، وى استماع كرده بودى و مهاجر و انصار نيز استماع كرده بودندى يا جمله شنيده بودند، به خلاف منهى عنه ارتكاب كردند، و حقّ و صواب اين است. لكن اين باب قدح است در ايشان، زيرا كه حقّ تعالى در حقّ ايشان گفت: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّٰاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ [آل عمران: 118]. مفهوم اين آيه آن است كه شما بهترين امّتيد كه امر به معروف كنيد و نهى از منكر. چون ايشان بدين منكر درساختند و رضا دادند، دليل است كه آن لفظ «خير أمّة» مخصوص بود به جمعى خاصّ، چون بنو هاشم و اتباع ايشان؛ و نيز بارى تعالى لعنت بعضى از صحابه كرد به چند آيات، كما قال: فَمٰا لَكُمْ فِي الْمُنٰافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَ اللّٰهُ أَرْكَسَهُمْ بِمٰا كَسَبُوا [نساء: 88].
ونيز به اتّفاق، بعضى صحابه بودند كه ايشان به مناهى و مناكر مشغول شدند. تبرّا از ايشان و لعنت ايشان به سبب ارتكاب آن زلاّت توان كردن.