48قال: آه من نار تنضج الأكباد والكلى 1، آه من نار نزاعة للشوى، آه من غمرة 2 من ملهبات لظى. 3آن قدر دعا و مناجات و گريه كرد كه صدايش خاموش شد. با خود گفتم چون عبادت و شبزندهدارى على طولانى شد، پس خواب بر او چيره شده است، خوب است بروم او را براى نماز صبح بيداركنم. هنگامىكه بالاى سرش رفتم ديدم بى حركت بر زمين افتاده است. گفتم: إنالله و إنا إليه راجعون، على از دنيا رفته است. با شتاب به منزل حضرت زهرا(س) رفتم تا رحلت على را به او خبردهم. جريان را خدمتش عرض كردم.
فرمود: ابودردا سوگند به خدا كه على از دنيا نرفته و ازخوف خدا بيهوش شده است. 4اين موضوع دليلى است بر اين كه اين جريان در زمان حيات رسول خدا(ص) يا اندكى پس از رحلت آن حضرت بوده است.
شخصى گويد: از انس بن مالك شنيدم كه مىگفت اين آيه :أَمَّنْ هُوَ قٰانِتٌ آنٰاءَ اللَّيْلِ سٰاجِداً وَ قٰائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ 5دربارة حضرت على (ع) نازل شده است. باخود انديشيدم على را بنگرم كه چگونه عبادت مىكند.
سوگند به خدا وقتى نزد او رفتم كه هنگام نماز مغرب بود. او با اصحابش نماز مىخواند. پس از نماز به تعقيبات پرداخت تا نماز عشا را خواند. پس از آن به منزل رفت و من هم همراه او به منزلش رفتم. ديدم درتمام شب به نماز و قرائت قرآن پرداخت تا شب سپرى شد. وضو گرفت و به مسجد رفت و با مردم نماز صبح