61نباشد]. و از خدا بپرهيزيد؛ و بدانيد كه او، سخت كيفر است.
معناى واژهها
1. حج: به فتح اول اسم و به كسر اول مصدر است و در اصل به معنى قصد و در شرع اسلام به معنى قصد خانه خداست براى اعمال مخصوصى كه بين مسلمانان معروف است. 12. عمره: اعمال بخصوصى است كه اين لفظ از عمارة به معنى آبادى است و برخى گفتهاند به معناى زيارت است، گويى با عمل عمره كعبه آباد و داير مىشود. 23. حصر و احصار: منع از طريق بيت (كعبه) است. احصار در منع ظاهر مانند دشمن و منع باطن مانند مرض هردو گفته مىشود، ولى حصر فقط در منع باطن استعمال مىگردد. 34. هدى: هدى حيوانى است كه انسان بعنوان تحفه يا قربانى مقدم داشته و آن را به طرف مقصد پيش مىراند و اصل آن از هديه به معناى تحفه است و يا از هدى به معنى راهنمايى و سوق دادن بطرف مقصد و در اينجا مقصود حيوانى است كه در حج براى قربانى برده مىشود. 4
در فقه بين محصور و مصدود تفاوت است. اگر مانع درونى نظير مرض حاصل شود، آن را حصر گويند، اگر مانع بيرونى نظير دشمن حاصل شود، آن را صد گويند. حال در