36پايين به ويژه عالم انسان، ارتباط برقرار است و اين ارتباط از طريق رابطى بايد باشد كه مخلوق خداوند است، زيرا:
الف) وجوب اتصال و عدم انقطاع بين عالم ربوبى و مخلوقات، خصوصاً انسان، عين توحيد است، چرا كه توحيد انواعى دارد كه يكى از آنها توحيد افعالى است و از ديگر اقسام آن توحيد در تشريع و قانون گذارى، توحيد در حق الطاعة و نيز توحيد در حاكميّت و ربوبيّت است.
ب) ارتباط خداوند با مخلوقات در دو بخش قابل تصور است.
1 - خداوند به طور مستقيم و بدون واسطه با هر فرد فرد بشر ارتباط پيدا كند، كه اين خلاف نظام خلقت است.
2 - ارتباط توسط افراد باشد. افراد نيز مىتوانند از جنس بشر باشند يا ملائكه. و از آن جا كه واسطۀ فيض تشريع الهى، بايد از جنس خود بشر باشد تا بتواند الگو و اسوۀ ديگر افراد باشد در نتيجه آن واسطه نمىتواند از جنس ملائكه باشد.
چه بسا كسى بپرسد كه در ارتباط و اتصال به غيب، وجود نبى كافى است و ديگر نيازى به وجود امامان و اوصياى بعد از او نيست؟
در جواب مىگوييم: از مجموع روايات استفاده مىشود كه هر يك از امامان، حق تشريع دارند. نه اين كه آورندۀ اصل شريعتاند، بلكه هدايتهاى آنان در حكم متمّم نبوت و رسالت و شريعت است. و هدايتها - هر نوعى كه هست - بايد از عصمت بر خوردار باشد. و اين مطلب را مىتوان با ذكر مقدماتى به اثبات رساند:
الف) از امتيازهاى اساسى كه در قانونگذارىها، خصوصاً در اديان مشاهده مىشود، بيان قوانين به صورت تدريجى است يعنى ابتدا قانون به صورت قاعدۀ كلّى و عام مطرح مىشود، آن گاه به قانون متوسط تبديل مىگردد و در مرتبۀ آخر به قانونهايى كه در جامعه قابل اجرا است، منتهى مىگردد. اين نوع قانونگذارى كه در محاكم موجود است، بعينه در اديان و قانونگذارى اسلامى، كه توسط اولياى الهى است، مشاهده مىشود.
ب) تنزّل قوانين كلّى و قواعد عمومى و تطبيق آنها بر مصاديق، احتياج به مراقبت