35و تشيع هم زمان دانست؛ زيرا پيدايش محتوا و روح هر مكتب با پيدايش اسم و اصطلاح آن متفاوت است. بنابراين براى ورود به بحث شيعه و پيدايش منشأ آن بايد سراغ روح آن مذهب رفت، نه اسم و اصطلاح آن؛ حتّى اگر در روايات و كلمات صاحب شريعت چنين واژه هايى نتوان يافت؛ اگر چه اين گفته نيز از باب تسامح است، زيرا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در روايات متعددى به شيعه بشارت هايى داده است كه بدانها اشاره خواهيم كرد.
مفهوم شيعه در لغت
واژۀ شيعه از نظر لغت در دو معنا به كار رفته است.
1 - موافقت و هماهنگى دو فرد يا دو گروه در عقيده يا عمل، بدون اين كه يكى تابع ديگرى باشد؛ چنان كه در لسان العرب 1 آمده: «شيعه جماعتى را گويند كه بر امرى اجتماع كنند. پس هر قومى كه بر امرى اجتماع كنند، شيعه نامند.»
اين معنا در قرآن كريم نيز به كار رفته است؛ چنان كه از حضرت ابراهيم عليه السلام به عنوان شيعۀ حضرت نوح عليه السلام ياد شده است: وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرٰاهِيمَ. 2
حضرت ابراهيم عليه السلام از پيامبران اولوا العزم و صاحب شريعت بود و پيرو شريعت نوح نبود، ولى از آن جا كه روش او در توحيد هم آهنگ با روش نوح بود، شيعۀ نوح (هم آهنگ با نوح) ناميده شده است.
در اين معنا تقدم و تأخّر زمانى شرط نيست، يعنى همان گونه كه فرد متأخر را مىتوان شيعۀ فرد متقدم دانست، عكس آن نيز پذيرفته است. 3 چنان كه در قرآن كريم آمده است: وَ لَقَدْ أَهْلَكْنٰا أَشْيٰاعَكُمْ، 4 مقصود از «اشياع» مشركان و كافران امتهاى