21تو را به جز منافق). و اين عقوبتى است از جانب خداوند براى ابن تيميه كه البانى او را شيخ الاسلام ناميده است و من نمىدانم كه چگونه اين لقب را او به ابن تيميه داده در حالى كه معتقد به تناقض در عقايد اسلام است. و من گمان مىكنم بلكه يقين دارم كه حافظ ابن ناصر اگر از عقيده او مطلع و آنچه مفاسد بر آن مترتب است آگاهى داشت كتاب «الردّ الوافر» را در دفاع از او نمىنوشت؛ چرا كه او اين كتاب را در حالى نوشت كه مغرور به گفتههاى تعريف درباره او بود. و نيز آلوسى فرزند صاحب تفسير، اگر عقيده ابن تيميه را به طور حقيقى مىدانست كتاب «جلاء العينين» را درباره او نمىنوشت.
و فتاواى البانى در اجتهادات غلطش و حيله و خيانت او در تصحيح و تضعيف (احاديث) به حسب هواى نفسش و زبان درازى او بر ضد علما و فضلاى مسلمين همگى عقوبتى است از خداوند بر او در حالى كه نمىداند، و او از جمله كسانى است كه (گمان مىكنند كه كار خوب انجام مىدهند)، در حالى كه گمان اشتباهى دارند. از خداوند مىخواهيم تا ما را از آنچه كه او به آن مبتلا شده نجات دهد و به خدا پناه مىبريم از هر بدى، و درود خدا بر سيد ما محمّد و آل كريمش.
4. حسن بن سقاف شافعى در ذيل حديث « مماتى خير لكم تعرض على اعمالكم... » مىگويد:
فانّ هناك حديثاً آخر لا يوافق هوى الألبانى و رأيه له اسناد صحيح مرسل (لم يقل فيه العلماء ولا ائمة الحفاظ انّه من