13در مصادر تاريخى و آثار نقل شده دربارۀ عبداللهبنسبأ درباره زن و فرزندان يا برادران [و خواهران] و عموها [و عمهها] و دايىها [و خالهها] يا خويشاوندان ديگرش يافت نشد. صدوق از «زرار ة » چنين نقل كرده است:
به امام صادق(ع) گفتم: شخصى از فرزندان عبداللهبنسبأ به تفويض باور دارد. امام(ع) فرمودند: [مقصود او از] تفويض چيست؟ گفتم: او مىگويد خداوند عزّوجلّ محمد(ص) و على(ع) را آفريد، سپس امر را به آن دو واگذارد؛ پس آن دو آفريدند و روزى دادند و زنده كردند و ميراندند. امام(ع) فرمود: دروغ مىگويد دشمن خدا. هنگامى كه به سوى او بازگشتى، آيۀ سورۀ رعد را برايش بخوان:
أَمْ جَعَلُوا لِلّٰهِ شُرَكٰاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشٰابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللّٰهُ خٰالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ الْوٰاحِدُ الْقَهّٰارُ (رعد: 16)
آيا آنها همتايانى براى خدا قرار دادند به خاطر اينكه آنان همانند خدا آفرينشى داشتند و اين آفرينشها بر آنها مشتبه شده است؟ بگو: خدا خالق همه چيز است و اوست يكتا و پيروز.
پس به سوى آن مرد بازگشتم و او را به فرموده امام صادق(ع) آگاه ساختم؛ گويى حجت بر او تمام شد و او ساكت شد. يا گفت: گويى لال شد. 1
بارى، اين روايت مرسَل است و بدان نمىتوان اعتماد كرد. كمابيش همه تاريخ نگارانى كه درباره عبداللهبنسبأ نوشتهاند، برايناند كه وى از قبيله سبا بوده است؛ جز ابن حزم در « الفصل في الملل و الأهواء و