70
فصل اول: فلسفه كليات حج
در ميان واجبات الهى، حج از برجستگى و ويژگى خاصى برخوردار است. اين ويژگى مهم، مربوط به ابعاد وسيع و گسترده مناسك آن است و به دليل همين گستردگى در ابعاد مناسك حج است كه فلسفه اسرارآميز آن همچنان پويا و شگفتىآفرين مىباشد؛ هر چند كه براى بسيارى ناشناخته مانده است.
برخى از تحليلگران، احكام را به دو دسته «محكم» و «متشابه» تقسيم كردهاند - همانند قرآن كه آيات محكم و متشابه دارد - براى احكام «محكم» مثال جهاد را ذكر كردهاند كه انگيزه و هدف و نتيجه آن، روشن و سهل الوصول است و براى احكام «متشابه» حج را؛ بدين معنى كه حج، همانند قرآن بطون هفتگانه و يا هفتادگانه دارد. حج، گنجينهاى است با زواياى بىشمار كه هر كس به قدر فهم و دانش خود، آن را درك مىكند و با اين همه، حقايق آن تمام نشدنى است و پا به پاى حركت زمان و رشد انديشه بشر، رو به شكوفايى است و هر اندازه، به بحث و بررسى فلسفه حج بپردازند، نكات تازهترى خواهند يافت.
بسيارى از روايات نيز به اين ژرفاى فناناپذير و چشمه جوشان حج اشاره دارند. چنانكه در اين زمينه، حديثى از «زرارة بن اعين» نقل شده است:
قُلتُ لاَبي عَبدِالله(ع) جَعَلَني اللهُ فِداكَ اسئَلُكَ مِنَ الحَجِّ مُنذُ اربعينَ عاماً فَتَفتيني فَقالَ: يا زُرارَة، بَيتٌ يُحَجُّ قَبلَ آدمَ(ع) بِاَلفَي عامٍ، تُريدُ ان تَفْنَي مَسائلُهُ في اربعينَ