23يك حاجى ديگر ايرانى، كه به زحمت خود را به آن جلوها رسانده بود. براى آنكه جايى پيدا كند، بين صفها مىگشت؛ ولى جاى براى نشستن نبود.
دوست ما كه از يك ساعت پيشجا گرفته بود، با آنكه اگر كمى جابهجا مىشد، مىتوانست هموطن خود را كنار خود بنشاند، بىتوجه به اين صحنه بود. پيش خود مىگفت: «خوب، مىخواست زود بيايد و جا بگيرد».
در همين فكرها بود كه ديد دو حاجى پاكستانى، با اشاره او را به سوى خود فراخواندند و كنار خودشان نشاندند.
همشهرى ما تازه فهميد كه زرنگى نكرده، بلكه باخته است.
برد با آن دو بود كه به يك زائر ايرانى جا دادند. شما اگر در آن موقعيت بوديد، مثل دوست ما عمل مىكرديد يا مانند آن دو مرد...