94حسين فخرى است كه صدايش افكارم را به هم مىريزد. وقتى قيل و قال ذهنم را برايش مىگويم، با لبخندى معنادار مىگويد: وقتى جملاتى از اين دست مىشنوى، آنها را اينطور معنا كن كه امامان نبايد شناخته مىشدند، نبايد در سياست دخالت مىكردند، بايد فقط به عبادت مىپرداختند و كار سياست را به سياستمداران واگذار مىكردند.
آن جملههاى خبرى، زبان «قال»شان است، ولى اين جملههاى دستورى، زبان «حال»شان. آنها را براى عوام مردم مىگويند تا خواص، حساب كار خودشان را بكنند. حميد آقاى اهل فكر! چرا راه دورى مىروى. اين روزها مگر از حُسن و جمال سكولاريسم، عرفى شدن دين، جدايى دين از سياست و علم و هنر و اشعارى به اين اوزان كم مىشنوى؟ منظور سياستمداران از اين سخنان، اين است كه دين از سياست و علم و هنر بايد جدا باشد و با دنياى مردم كارى نداشته باشد.
من به سؤالهاى تو اضافه مىكنم؛ چرا ايران، پيش از انقلاب، مشرك وتروريست نبود و مذهبش نظم جهانى را به هم نمىزد، ولى امروز كه پنجه در پنجه امريكا و اسراييل انداخته، مشرك و تروريست و مخالف صلح و نظم جهانى شده؟ چرا دلارهاى امريكايى و اسراييلى به سود اسلام شيخنشينها و عليه اسلام شيعهنشينها خرج مىشود؟ جوابش روشن است. جرم ما اين است كه خداى عبدالملكهاى ديروز و عبدالدلارهاى امروز را قبول نداريم و به آنها شرك مىورزيم. عزيز من! وقتى حضرت على(ع) تكفير و امام حسين(ع)، خارجى و شورشى معرفى شود، شيعيان آنها هم بايد مشرك و تروريست معرفى شوند.
حميد آقا! به واژههاى فرهنگ لغتت اضافه كن؛ از نظر نظام سلطه