93امامباقر و امام صادق(عليهما السلام) قيام مسلحانه نكردهاند، فعاليت سياسى نداشتهاند و نمىتوانند امام باشند. وقتى اين افراد به زيد مراجعه مىكردند، زيد به صراحت مىگفت: من امام نيستم، من فقط از نسل پيامبرم. سپس مردم را به سوى برادرش امام باقر(ع) و برادرزادهاش امامصادق(ع) راهنمايى مىكرد. 1البته پيروان اين جريان فكرى، بعد از زيد، فرقهاى به نام زيديه تشكيل دادند. مشى فكرى آنها، برخلاف زيد بود. امروزه براى تخريب چهره شيعه، عقايد زيديه و اسماعيليه و ديگر فرقههاى منحرف شيعى را به شيعه اثنىعشرى نسبت مىدهند.
حاجى كه از رفتارش پيداست، دلش براى رفتن به مسجدالنبى شور مىزند، با بلند شدنش، پايان جلسه را اعلام مىكند و همه براى چشيدن طعم آخرين نماز جماعت در كنار مرقد رسول خدا(ص)، همراهش به راه مىافتند. من هم با حسين فخرى همراه مىشوم. بين راه با خودم فكر مىكنم، چرا بعضى اصرار دارند بگويند امامان ما ناشناخته بودند، در سياست دخالت نمىكردند، فقط به فكر دعا و عبادت بودند و امور سياسى را به ديگران مىسپردند؟ اگر اينگونه بود كه حكومت نبايد كارى به كارشان داشته باشد. پس دليل اين همه تهمت و زندان و كشتن آنان چيست؟ مگر وجود افراد عابد و زاهد براى حكومت خطرى دارد كه كارشان به زندان و شهادت بيانجامد؟
- بابا! خيلى تو فكرى، يه كم برو تو حال!