31قرآن امروز با قرآن زمان پيامبر(ص) تفاوت دارد!»
اتوبوس به راه مىافتد و بچهها صلوات مىفرستند.
حاج آقا ادامه مىدهد: «شيعه، به ياران پيامبر بد مىگويد و على(ع) و فرزندانش را بالاتر از پيامبر مىداند. نه اهل نماز جماعت است و نه اهل تلاوت قرآن. مردهپرست است و حتى با مردهها صحبت مىكند...!»
از تعجب چشمهايم گرد شده. مىگويم: «پاك گيج شدهام! يعنى ما چنين اعتقادهايى داريم و خبر نداريم؟»
حاج آقا لبخند تلخى مىزند و مىگويد: «بله عزيزم! شما به خيلى چيزهاى ديگر هم معتقديد و خودتان خبر نداريد. در همين سفر، وهابىها شما را بيشتر توجيه مىكنند!»
مىپرسم: «وهابىها؟!»
مىگويد: «منظورم همين جماعت اندك است كه خودشان را از همه مسلمانها مسلمانتر و ديگران را مشرك مىدانند».
هاشم رستمىكه سرش را از صندلى عقبى آورده جلو، غيرتى مىشود و با صداى بلند مىگويد: «ولى حاج آقا! اينا همش دروغه، هيچكدامش حقيقت نداره!!»
حاج آقا صبورانه نگاهش مىكند و مىگويد: «بله عزيزم! همهاش تهمته. شيعه يك كلمه از اين حرفها را قبول نداره».
اتوبوس از فرودگاه خارج مىشود. حاج آقا از جيبش نوار كاستى درمىآورد و به راننده مىدهد تا در ضبط بگذارد. حاج منصور است كه درباره مدينه و بقيع مىخواند.