25مىگويم: «حاج آقا! من خودم را شايسته اين سفر نمىبينم».
شرايط مشروعيت نذر
با دست بازويم را مىفشارد و با لبخند مىگويد: «خودت را دست كم نگير! به فرض هم اگر كسى شايستگى اين سفر را نداشته باشد، مىتواند با توبه، دعا و نذر و نياز اين شايستگى را پيدا كند. براى مثال، بگويد: «خدايا! اگر توفيق اين سفر را به من بدهى، بر گردن من است گوسفندى را قربانى كنم». البته نذر نيز مانند ديگر عبادتها بايد با قصد قربت باشد؛ يعنى هدف از آن، نزديكشدن به خدا باشد. بنابراين، اگر در راه خدا قربانى كنى، كار تو ابراهيمى است و اگر در پاى بت قربانى كنى، كار تو مشركانه است».
مىگويم: «ولى گوشت اين قربانى را مردم مىخورند».
مىگويد: «درسته، ولى ثواب اين كار به عنوان هديهاى معنوى به كسى مىرسد كه به نيت او نذر كردهاى، براى مثال پيامبر(ص) ...».
جلوى در كلاس، حاج آقا داخل كيفش را مىگردد، جزوهاى را درمىآورد، مىدهد دستم و مىگويد: «شايد به دردت بخورد، درباره همين مواردى است كه در موردش صحبت كرديم».
خداحافظى مىكنم و راه مىافتم طرف آمفى تئاتر دانشكده؛ محل برگزارى مراسم قرعهكشى. ساعتى تا آغاز برنامه مانده است. جز چند نفرى كه روى سن، مشغول نصب پرده نوشتهها و آمادهسازى سالن