46داشتند كه سخن زشتى درمورد خدا و پيامبر(ص) بر زبان جارى سازد، و او چنين كرد.
برخى از اصحاب گفتند عمار ياسر كافر شد اما رسول اكرم(ص) فرمودند: هرگز، عمار از سر تا پا درايمان فرو رفته است... عمار آمد نادم و پريشان مىگريست، رسول خدا(ص) دست بر چشمان او كشيد و فرمود: «گريستن را فرو گذار، اگر باز هم چنين كردند، تو نيز آنچه را گفتى تكرار كن». 1
بنابراين تقيه بدعت شيعه نبوده بلكه شيعه و سنى آن را از قرآن گرفتهاند و حتى اصطلاح تقيه را از آيۀ 28 سورۀ آل عمران گرفته كه مىفرمايد:
لاٰ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكٰافِرِينَ أَوْلِيٰاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّٰهِ فِي شَيْءٍ إِلاّٰ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقٰاةً
(نبايد اهل ايمان، مؤمنان را واگذاشته و ازكافران دوست گيرند و هركه چنين كند رابطۀ او با خدا قطع است مگر اين كه براى درحذر بودن از شر آنها تقيه كند)
دليل ديگر تقيه، آيۀ28 سورۀ مؤمن است. كه مؤمن آل فرعون ايمانش را از فرعونيان پنهان مىكرد: وَ قٰالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمٰانَهُ
بنابراين آيه، كتمان ايمان و اظهار خلاف آن، نفاق و ريا نيست و الاّ قرآن نمىفرمود رَجُلٌ مُؤْمِنٌ.
علماى بزرگ اهل سنت نيز اين مسأله را قبول دارند و تقيۀ اضطرارى را واجب مىدانند چنان كه غزالى در بخش سوم احياء العلوم در باب موارد جواز دروغ مىگويد:
«پاسدارى ازخون مسلمان واجب است. پس هرگاه قصد خون مسلمانى از طرف ظالمى شد و آن مسلمان پنهان گرديد، دروغ واجب است». 2
فخر رازى نيز پس از ذكر اقوال مختلف در تقيه و تفسير آيۀ: إِلاّٰ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقٰاةً مىنويسد:
از حسن نقل شده كه: «تقيه تا روز قيامت براى مؤمن جايز است» و اين قول بهتر است زيرا دفع ضرر تا جايى كه امكان دارد واجب است. 3
و به قول علامه شيخ عبدالرحن خير حتى آقاى «بن باز» به تقيه فتوى داده است:
اين كه آقاى بنباز در فتواى خود به اهل سنت يمن گفتهاند: بر اهل سنت واجب است در صورت امكان درتمام اوقات بر طبق اذان شرعى (بدون حى على خير العمل) اذان بگويند، چنين استنباط مىشود كه در صورت عدم تمكن از اعلام اذانى كه خود آن را شرعى مىنامند، اكتفا به اذانى را تجويز مىكند كه به زعم او بدعت مىباشد و صدورچنين رأيى از جانب او به معناى عمل به تقيه تلقى مىگردد كه سنيان متعصب به واسطۀ آن، برادر شيعۀ خود را مورد نكوهش قرارمىدهند». 4