18تشيع، با اسلام تاريخ يكسان دارد. در واقع تشيع همان اسلامى است كه پيامبر خدا(ص) آورده و يكى از تعاليم آن، استمرار رهبرى و امامت به وسيله فردى است كه از جانب خدا تعيين و به وسيله پيامبر(ص) معرفى مىشود. اين اصل اساسى كه ضامن بقاى اسلام است و هويت تشيع را تشكيل مىدهد، در زمان خود رسول خدا(ص) به وسيله آن حضرت اعلام شد و گروهى از صحابه پيامبر، آن را پذيرفتند و پس از درگذشت رسول خدا(ص) بر همان پيمان باقى ماندند. اينان پيشگامان تشيع در عصر رسول خدا (ص) و پس از او بودند. امّا گروهى ديگر، اين اصل را ناديده گرفته و رهبرى را از آن ديگرى دانستند.
تشيّع به اين معنى، تاريخى جز اسلام و واقعيتى جز اين آيين ندارد و اين اصل؛ يعنى تعيين رهبر و امام از جانب خداوند، جزئى از تعاليم اسلام بوده و در زمان حيات پيامبر(ص) اعلام شده است.
رويكرد عقلانى در شيوه گزينش رهبر
پيش از آن كه صفحات احاديث و تاريخ را ورق بزنيم، نخست درباره شيوه حكومت اسلامى پس از رسول خدا (ص) سخن مىگوييم. حاصل سخن اين كه آيا پيامبر اسلام (ص) براى زعامت و اداره امور كشور پس از رحلت، فردى را معين كرد، يا اين كه آن را به مهاجرين و انصار واگذار نمود، و به لقاء اللّه پيوست؟
محاسبات اجتماعى به روشنى ثابت مىكند كه پيامبر(ص) فردى را براى زعامت معين كرد و در اين مورد، به امر الهى ، «حكم خداوند» را بر «انتخاب امت» ترجيح داد، زيرا به هنگام رحلت پيامبر(ص) سه دشمن قوى و نيرومند، جامعه اسلامى را تهديد مىكرد. از جانب شرق مجوس آتش پرست، از جانب غرب روميان مسيحى و در داخل، ستون پنجم نفاق كه براى خود، قدرت و ريشههاى اجتماعى داشت، به گواه اين كه