20آخرش به ذكر و ياد خدا بپردازيم و يا در عبارت «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيٰامُ كَمٰا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» [بقره: 183] حكمت روزه اين است كه انسان با امساكى كه در ساعات معينى انجام مىدهد، در حال تمرين براى تقوى است كه بتواند نفس خود را مهار و حفظ كند. ضمن اين كه دارد عبادت هم انجام مىدهد. اين عبادت در حقيقت تقواى ما را تقويت مىكند.
شايد بتوانيم حكمت بعضى از اعمال را در يابيم، ولى ممكن است حتى نتوانيم به حكمت بعضى از اعمال ديگر پى ببريم. مثلاً اين كه چرا بايد نماز صبح را دو ركعت بخوانيم ... . شايد حكمتش همين باشد كه تعبد داشته باشيم. شايد هم مواردى باشد كه ما متوجه نشويم. پس حكمت همان غايت مندى تشريعات الهى است. اين موارد تا حدودى براى انسان يا با كمك عقلش يا با كمك كتاب و سنت تا حدودى به دست مىآيد. بايد بگوييم كه مىخواهند روح تعبد را در ما تقويت كنند و هر جا كه چيزى را نفهميديم، نبايد چون و چرا كنيم و بايد در برابر مولا تعبد داشته و متعبد باشيم. به ابراهيم(ع) گفته شد فرزندت را سر ببر. او اطاعت كرد. چون و چرا نكرد. بنا نبود كه فرزندش را سر ببرد، بنا بر اين بود كه مشخص شود كه او تعبد دارد يا نه؟ هم چنين اسماعيل كه طرف ديگر قضيه است، آيا اهل تعبد هست يا نه؟
اما سرّ، همان طور كه از خود اين كلمه و واژه هم پيداست، قدرى عميق است. حتى از سرّ عميق تر هم داريم. خداوند در قرآن مجيد فرق مىگذارد مىفرمايد: «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفىٰ» [طه: 7] خداوند، هم عالم به سرّ است و هم عالم به اخفى. طبق يك طبقه