11
آغاز قيام
دوست من، سلام! از اينكه اين كتاب را در دست گرفتهاى خيلى خوشحالم.
من و تو مىخواهيم ريشههاى قيام امام حسين عليه السلام را بررسى كنيم. پس براى دسترسى به اطلاعات بيشتر، بايد به شام سفر كنيم. آيا شام را مىشناسى؟ شهرى كه مركز حكومت معاويه بوده است.
سفر ما آغاز مىشود و ما به شهر شام ( دمشق ) مىرويم...
امشب، شب نيمه رجب سال شصت هجرى است. خبرى در شام مىپيچد و خيلىها را بيمناك مىكند. معاويه سخت بيمار شده و طبيبان از معالجۀ او نااميد شدهاند.
معاويه، كسى است كه به دستور خليفۀ دوم، امير شام شد و توانست سالهاى زيادى با مكر و حيله، به رياست دنيا برسد. اما او اكنون بايد خود را براى مرگ آماده كند. 1معاويه، سراغ پسرش يزيد را مىگيرد. امّا يزيد به مسافرت رفته است. او با حسرت، به درِ قصر خود نگاه مىكند تا شايد تنها پسرش وارد شود. 2معاويه خطاب به اطرافيان مىگويد: «نامهاى به يزيد بنويسيد و از او بخواهيد كه هر چه زودتر نزد من بيايد». نامه را به يك پيك تندرو مىدهند تا آن را به يزيد برساند.
آيا معاويه براى آخرين بار پسرش را خواهد ديد؟
حالِ معاويه لحظه به لحظه بدتر مىشود. طبيبان مخصوص دربار، به هيچ كس اجازه ملاقات نمىدهند. همه مأموران حكومتى در آماده باش كامل به سر مىبرند و همۀ رفت و