80رسول اللّٰه به افقهاى دور نظر دوخته است گاهى شامان است و زمانى حزن و اندوه در دلش راه مىيابد و قطرات اشك بر گونههايش مىلغزد. اسماء خدمتكار اهلبيت مىگويد، از آن حضرت پرسيدم: پدر و مادرم به فدايت چرا گريانى؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بر اين فرزندم مىگريم!
گفتم: او همين ساعت به دنيا آمد، اى رسول خدا!
فرمود: مردمان سركش پس از من او را خواهند كشت، خداوند آنان را از شفاعت من بىبهره كند.
جشن شادمانى، همراه با حزن خاندان وحى، با نجواى كروبيان، حال و هوايى ديگر مىيابد. جبرييل امين پيش مىآيد و مىگويد: اى محمد! خداوند تو را سلام مىرساند و مىفرمايد: على براى تو به منزلۀ هارون است براى موسى، جز آن كه پيامبرى پس از تو نيست، پس اين فرزندت را به نام پسر هارون بخوان. پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
فرزند هارون چه نام داشت؟ جبرييل پاسخ مىدهد: شبير.
پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد: اما زبان من عربى است. پس پيامبر صلى الله عليه و آله وى را «حسين» مىنامد.
از آن ميان، فطرس نيز فرصت را مغتنم شمرده و پيش مىآيد، او فرشتهاى است شكسته بال كه به كمك ديگر فرشتگان ميهمان اين ضيافت نورانى شده است. فطرس نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و به او متوسل شد. آن حضرت صلى الله عليه و آله به گهوارۀ حسين اشاره كرد، حسين در ميان گهواره آرميده