30در راه، پيرزنى جلوى او را گرفت و با وى سخن گفت. ديدم كه او با كمال فروتنى به سخنان آن پيرزن گوش مىدهد.
مكارم اخلاق وى، مرا مجذوب او ساخت. با خود گفتم بىترديد او فرمانروايى عادى نيست. وقتى وارد خانهاش شدم، زندگى سادۀ وى، بيشتر توجه مرا به خود جلب كرد؛ تُشكى از ليف خرما در منزل داشت؛ آن را در اختيار من گذاشت و گفت: روى آن بنشين. شگفتىام آنگاه بيشتر شد كه ديدم شخص اوّل حجاز، خود، روى زمين نشست.
در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله رو به من كرد و فرمود:
آيا تو به آيين ركوسى نبودى؟
گفتم: چرا!
فرمود: چرا يك چهارم درآمد قوم خود را به خود اختصاص داده بودى؛ آيا آيين تو اين اجازه را به تو داده بود؟
گفتم: خير.
سرم را به زير افكندم و از گزارشهاى غيبى وى، مطمئن شدم كه او فرستادۀ خداست.
حضرت فرمود: فقر و تهيدستى مسلمانان، مانع از اسلام آوردن تو نشود؛ زيرا روزى فرا خواهد رسيد كه ثروت جهان به سوى آنها سرازير مىشود و كسى نيست كه آن را جمع و ضبط كند، اگر فزونى دشمن و كمى مسلمانان مانع از ايمان آوردن شماست، به خدا سوگند، روزى فرا مىرسد كه بر اثر گسترش اسلام و فزونى مسلمانان، زنان تنها از قادسيه به زيارت خانۀ خدا مىآيند و احدى مزاحم آنها نمىشود. 1