29و فرهيختگان كشور ما هستند كه هم حرفها را به خوبى در مىيابند و هم قدرت تحليل و درك آنان بالاست. اگر سخن حقى باشد با دل و جان مىپذيرند.
آنگاه تير خلاص را به طرف آنان نشانه رفت و به آنان گفت: آقايان مدعى مسلمانى! بر فرض كه ما مجوسى و مشرك وكافريم، شما كه خود را مسلمان مىناميد، آيا پيرو همين پيامبريد كه مىگويد:
« اكرِمُوا الضَّيفَ وَلَو كانَ كافِراً 1؛ ميهمان را گرامى بداريد، هر چند كافر باشد».
اگر ما مسلمان نباشيم ميهمان شما كه هستيم، آيا با ميهمان چنين برخوردى مىكنند؟ حال شما با اين رفتارتان يا پيامبر را تكذيب مىكنيد و مىخواهيد ثابت كنيد كه او در اين گفته خويش اشتباه كرده و يا اينكه در ادعاى پيروى از او دروغ مىگوييد.
آنان پس از شنيدن اين سخن منطقى، چون پاسخى نداشتند، با شرمندگى از آنجا دور شدند.
جوانان پس از نجوايى از سر سوز با رسول خدا(ص) و اداى نماز ظهر و عصر با هم به طرف هتل به راه افتادند. اما از اينكه بهترين اوقات خوش با رسول خدا(ص) بودن را با دخالت بىجاى وهّابىهاى سعودى از دست داده بودند و نتوانسته بودند از اين لحظاتى كه مدتها به دنبالش بودند به نحو احسن