47عوامل حاكم بر قدرت و سياست بود.
اما در اين دوره، ذهن استراتژيستهاى غربى درگير مسألۀ فورىتر و مهمترى به نام جنگ سرد بود. با پايان جنگ سرد، انديشمندان، تصميمسازان و سياستگذاران راهبرد كلان امنيت ملى در آمريكا بر اين امر متفق گرديدند كه اسلام و حضور آن در صحنههاى گوناگون، چالش و تهديد اصلى فراروى نظم ليبراليستى بينالمللى به رهبرى ايالات متحده در قرن جديد است.
با طرح موضوع جايگزين شدن اسلام و حاكميت وحى در صحنههاى ملى و فراملى، بار ديگر موضوع مقابله با يك انديشه و ايدئولوژى در ميان انديشمندان، تصميمسازان و سياستگذاران اروپايى و آمريكايى مطرح شد. لذاتلاش نمودند موضوع «خطر اسلام» را به عنوان يك مذهب و تمدن جهانى در قالب جنگ تمدنها يا تقابل آرمانهاى نظم ليبراليستى بينالمللى با حاكميت وحى به طور جدى مطرح و پيگيرى نمايند.
وقايع يازدهم سپتامبر اين فرصت و بهانه را فراهم كرد كه آمريكا در راستاى همان طرحهاى مقابله با اسلام، طرح خاورميانه بزرگتر را ارائه نمايد.
آنان به اين نتيجه رسيدند كه با ايجاد فرصت مشاركت در صحنههاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى براى اقشار گوناگون و به ويژه جوانان و زنان مىتوان از گرايش آنان به اسلام جلوگيرى نمود.
بدين ترتيب طرح خاورميانه بزرگتر را مىتوان فرآيند پيشگيرانه يا