49اعلان آمد كه بايد ماشين در سر دو مرحلگى توقف شود. حركت نكند تا روز شود. پس در استونسون دو مرحلگى فوراً ماشين توقف كرد و امر شد كه حاج راحت كنند و به فكر لوازم شب باشند.
چه بگويم كه در آن شب بر ما چه گذشت! علاوه از آن كه با حضور يكى - دو هزار عسكر مستعد با توپ و استعداد كه مثل پروانه اطراف حاج كشيك داشتند، مع هذا از ترس اعراب تا صبح چون بيد لرزان بوديم. در آن شب ابداً تحصيل قطرهاى از آب گرم شور و شيرين براى احدى ممكن نشد. تماماً به آبى [شايد: بى آبى] صرف نموديم.
[مدينۀ منوره]
بعد از اداى فريضۀ صبح روز شنبه، دهم ذى قعده پس ماشين حركتكرد. درتمام آن دو منزل مسافت تا به مدينه، متوالياً عساكر متعدده براى دفع اعراب در راه بود. مىآمدند و به حاج سلام نظام مىدادند. اميد كه خداوند عالم هميشه ايشان را منصور و مظفّر بدارد، ولى با همۀ اين زحمات و خطرات و مهالك جاى احبّا خالى بود، درآن وقت كه به دو فرسخى مدينه رسيديم و سواد شهر مدينه و برقا برق گلدستههاى طلا و سواد گنبد ميناى منوّر [34] خاتم انبيا - صلّى الله عليه وآله و سلم - نمايان شد. يك نوع افاضۀ نورانيت و روحانيت و فرح و مسرّت در قلوب خسته و پژمرده و هجران كشيدۀ ماها شد كه روحى تازه حقيقتاً به ما افاضه گرديد و تلافى آن همه لطمات و زحمات سابقه گرديد. يكجا از ذوق و شوق نزديك [بود] به آن كه