39كسان مشاراليه ورود نموديم، از قرار هر شبى دو قران و نيم اجرت منزل نموديم. حياط بسيار خوب. حوضهاى متعدد. آب هاى جارى بسيار سرد و گوارا، نزديك بازار. هواى بسيار خوش، منزل خالى از اغيار. بسيار راحت شديم. از زحمت راه و خستگى و كثافت [25]
درآمديم. از فرقِ سر تا پا را تطهير نموديم. حتى فرش و رختخواب را از بابت احتياطى كه در كشتى پيدا كرده بودند، شستشو نموديم. آن وقت به زندگى پرداختيم. چه نعمتهاى فراوان ارزان كه درآنجا نايل شديم وچه تماشاها كه در شام خراب نموديم، بهخصوص مسجد جامع شام كه معروف به مسجد يحيى و زكريا است و قبر آن پدر و پسر در آنجا محل زيارت است. فيالواقع بهحسب صفا و وسعت و زينت، اول مسجد عالم است. ظاهراً بنايش همان بنايى است كه وليد بن عبدالملك اموى نهاد كه خراج هفت ساله شامات را صرف بناى او نمود.
در يك گوشۀ آن مسجد، بقعۀ مزينه مشاهده شد. گفتند بقعۀ رأس الحسين است. وقتى كه به زيارتش مشرّف شديم كه اوّل زيارتگاه ما بود. از بابت مشاهدۀ خون مقدس كه در آنجا چكيده شده بود و اليوم نيز از پشت شيشۀ منصوبه به پنجرۀ فولاد مشهود بود، حال بىاختيارى به ما از كمال رقت دست داد. فى الحقيقه بوى مقدس حسين علانيه از آن مكان شريف استشمام مىشد. اين بود كه بى اختيار ضجۀ واحسيناه از ماها بلند گرديد و نظير آن حال فردا صبحى به ماها دست داد كه به زيارت قبر مطهر حضرت رقيه خاتون بنت الحسين - عليها و على أبيها السلام - كه آن هم در طرف غربى مسجد