37عامه، علامتِ زرد به كشتى راست نمودند و به عنوان قرنطينه، كشتى را با حاج تا 24 ساعت توقيف نمودند. در روز پنجم طبيب دولتى از بيروت آمد و تمام آحاد خلايق را فرداً فرد ملاحظه نمود. آن وقت اجازۀ خروج داد. و از آن [جا] كه حواصل [حوصلۀ] حاج از مكث در كشتى تنگ، لذا در وقت اخراج خيلى به هم مزاحمت دادند. در همان بين هم بعضى از فواكه؛ از قبيل انگور و انار براى فروش حاضر شد. دو قروش براى انگور و انار دادم. سه عدد انار كه تخميناً هر يك بلااغراق بيست تخم مىشد با دو چارك خودمان انگور تازه دادند كه گويا هرگز آن نوع انار و انگور را نوبر نكرده بوديم و به قدر ثلث آن انگور و انار بيشتر خورده نشد.
بعد از اينكه از هر نفرى ربع مجيدى گرفته وما را به شهر بيروت كنار آوردند، وقتيكه ملاحظۀ شهر و نعماى آن را از همه قسم نموديم، همه عالم را فراموش نموديم. فى الحقيقه كسى تا بيروت ومضافات و انواع نعمات و اقسام فضايل و فواضل و صنايع و علوم آن شهر والفوى [؟ كذا] و اجتماع همه قسم فواكه را در فصل واحد كه در باغات و بوستانهاى آنها حاضر بود سياحت نكند، معنى بهشت دنيا را نفهميده، به هرچه وصف كنم از خوبى و ارزانى و طراوت و پاكيزگى، باز از هزار افزون است اما چه فايدهكه براى ما وقوف كاملكه سير صحيح بشود در آن شهر تماشايى ممكن نشد. تخميناً سه ساعت بيشتر توقف نكرديم كه ماشين [24] به راه شام حركت كرد. مع هذا در آن قليل زمان، خيلى سياحت كرديم. فاصلۀ شهر كه در كنار ساحل بود تا ييلاقش نيم فرسخ كمتر بود. در تمام اطراف و