85راستى آنگاه كه برابر «حجر الاسود» ايستادى و دست پيمان بر آن نهادى، با خويشتن چه گفتى؟ با پروردگار خويش چه گفتى؟ عهد انبيا و اوليا را به ياد آوردى؟ بايد همسو و همراه با ابراهيم خليل شد كه گفت:
(إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ مٰا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ) (انعام: 79)
من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريده؛ من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم.
اين سنگ سياه - حجر الاسود - و سنگهايى كه در ديوارهاى كعبه نهادهاند، در حقيقت، نشانههايى از يكتاپرستى است. دست خويش بر آن سنگ مقدس نهادى، تا راه ابراهيم خليل(ع) را بپيمايى، كه هرگز خود را به شرك و بتپرستى نيالود. ممكن است شرك ريا باشد، مبادا خود را از خطر شرك دور ديده و فقط شرك را از آن بتپرستان بدانى! كسى كه در عبادت خويش ريا مىكند، غير حق را در عمل خود شريك ساخته و خويشتن را به گونهاى از شرك پنهان، آلوده است.
از كجا آمدهاى؟
ترديدى نيست كه همه زائران خانه خدا، از سرزمينهاى اسلامى گرد آمدهاند اما، خواهر و برادر زائر! تو، از سرزمينى