38آنها مهربانى كرده گذشتيم. در نزديكى شهر پلى است كه آن را حاجى محمدباقر ساخته است. اهالى شهر از كسبه و غيره به استقبال آمده به هيئت اجماع ايستاده بودند؛ به آنها نيز تعارف كرده؛ دو ساعت به غروب مانده وارد باغ ناصريّه شدم. اين باغ را مرحوم قاسمخان والى ساخته، عمارت فوقانى و تحتانى در وسط دارد و ضياءالملك نيز كلاه فرنگى در آن طرف پل، كه در ميان باغ است، احداث نموده است. فضاى باغ ناصريّه خيلى باصفا است. عمارات رشت را به واسطۀ كثرت بارندگى در سقفها سفار بكار برده و با آن بامها را مىپوشانند و اين شهر را در نهصد هجرى بنا كردهاند و لفظ رشت تاريخ بناى آنجا است. بقعۀ فاطمه، خواهر حضرت على بن موسىالرضا عليه السلام كه در نزد عوام معروف به امامزاده لال شوى است، در شهر رشت مىباشد. گويند جوانى با حالت مستى از آنجا گذشته و آواز مىخوانده است، صدايى شنيده كه گفته است: لال و لاى! فوراً آن جوان لال شده افتاده است. بعد از آن، آن مكان را كاويدهاند اثر قبر فاطمه ظاهر شد.
چهارشنبه بيست و پنجم در باغ ناصريّه اقامت شد. والى وى ميرزا و مشيرالوزاره و حاجى ميرزا نصرالله مستوفى و محمدتقىخان قاجار كه عازم مكه معظمه بود، صبح به تدريج آمدند و نايب قونسول هم با ميرزا عبدالله مترجم لنكرانى، سه ساعت به غروب مانده آمد. مرد زيرك هوشيارى بود اگرچه به توسّط مترجم سئوال و جواب مىنمود ولى گيلانىها مىگفتند، زبان فارسى نيز مىداند بلكه از عربى هم بىبهره نيست. شب را چون عمۀ مُكرمه كه كوچ محمودخان فومنى است، دعوت كرده بود، به آنجا رفته در گرمابه خانۀ او استحمام به عمل آمد. در پنج ساعتى به باغ آمدم، هواى رشت به بارندگى معروف است. امشب نيز تا صبح باران مىامد و اسبها و بنه زيادى و چادرها را با حسنخان و بعضى عملهجات از انزالى مراجعت داديم.
پنجشنبه بيست و ششم رمضان در منزل عبداللهخان والى مهمان بوديم. علماى شهر هم به ديدن آمدند. مقارن غروب، مشيرالوزاره علىخان، پسر مرحوم نظامالدوله، كه كاربرداز امور خارجيۀ گيلان است، به باغ آمد. از تذكره و باشبرد، 1 پرسيد كه در طهران رفته و همراه آوردهايد يا نه؟ چون در دارالخلافه به اين صرافت نيفتادهايم، ميرزا