17والا براى آنها املاء مىكند بنگارند.
از حسامالسلطنه به جز سفرنامه تأليفى بر جاى نمانده اما همين اثر نشانۀ ذكاوت وى و نيز آشنايى مختصرش با ادب، صنعت و مسائل سياهى و اجتماعى زمانۀ خويش است.
طبيعى است كه در اين محدوده، قابل قياس با برادرش فرهاى ميرزاى معتمدالدوله نيست، چه او از فرهيختگان رجال قاجارى است. با اين حال، حسامالسلطنه نيز همانند فرهاد ميرزا كه در طى سفر حج خود در سال 1292 سفرنامهاى را با عنوان «هدايةالسبيل و كفايةالدليل» نوشته بود، دست به نگارش سفرنامه خود زد. سفر حسامالسلطنه پنج سال پس از سفر فرهاد ميرزا، در شعبان سال 1297 آغاز شده و تا جمادىالثانيه پنج سال 1298 به طول انجاميده است. براساس آنچه مستنسخ كتاب در پايان نسخه آورده، ميرزا رضاى منشى كه ملازم ركاب حسامالسلطنه بوده، هر روز بر حسب آنچه كه شاهزاده تقرير مىكرده، مطالب را مىنوشته است. مطالب مزبور به سرعت به صورت مسوده نوشته شده، نه خود حسامالسلطنه و نه ديگرى فرصت تنظيم و انتشار آن را نيافته است. مستنسخِ نسخۀ مورد استفاده ما مىگويد: «آقاى حسين قلىخان مخبرالدوله، وزير كُلّ تلگرفاخانههاى ممالك ايران كه ... بعد از انجام مشاغل و مهمّات وزارتى و شخصى، (همتشان) مصروف مطالعه و جمع كتب است، مُسوّدۀ اين سفرنامه را به تقريبى دست آورده، درصد استنساخ بر آمدند كه نسخهاى از سفرنامۀ آن شاهزادۀ بزرگ براى مطالعه و ضبط كتابخانه خودشان داشته در روزگار به يادگار باقى و برقرار بماند، اين چاكرِ خود را احضار و امر فرمودند كه كاتبى را به جهت استكتاب و استنساخ آن انتخاب و اختيار نمايد. حسبالامر مباركشان درصدد برآمده به هر يك از كُتّاب كه تكليف نمود، به اين جهت معتذر شدند كه از عهدۀ قرائت نسخۀ مُسوّده بر نمىآييم مگر ديگرى كه تواند براى ما بخواند تا آن كه نوشته شود. اين كار هم مُيسّر نبود و اهمال و تعويق در اجراى امر مطاعشان سزاوار چاكرى ندانسته، لهذا با وجود ضعف چشم و با آن كه به خدمت معيّن بلاتعطيل مأمور بودم، خود اقدام به نوشتن آن نمودم و در مدت پنج ماه به اتمام رساند و از اجراى فرمايش حضرت معظمله خود را نيكبخت دانست. رجاى واثق آن است كه اين خدمت كوچك، لاحق خدمات بزرگ سابق را در حضور مرحمت ظهور مباركشان مشهور و متذكر سازد.»