16
دربارۀ سفرنامۀ حسامالسلطنه
ادبيات سفرنامه نويسى در دورۀ قاجاريه به شكل چشمگيرى رشد كرد. از دلايل مهم آن، توجه انديشوران اين عهد به سفرنامههايى بود كه به زبانهاى اروپايى نوشته شده و به دست آنها مىرسيد. البته سفرنامه نويسى در كشورهاى اسلامى رواج مختصرى داشته است اما آنچه به طور مستقيم در اين دوره نقش داشته، سفرنامهنويسى اروپايىها بوده است. شمار زيادى از اين سفرنامهها به دستور ناصرالدين شاه و ديگر درباريان ترجمه شده كه نسخههاى از آنها در فهرست نسخههاى خطى كتابخانۀ ملى ايران و كتابخانههاى ديگر موجود است. به دنبال اين امر است كه خود شاه و ديگر درباريان، در طى مسافرتهاى خود، اقدام به نوشتن سفرنامه كردهاند. تفاوتى كه وجود دارد آن است كه عمدۀ اين سفرنامهها، بنا به شغل اساسى آنها، مربوط به تفريحات، خوردن قهوه و كشيدن غليان و ذكر احترامات ديگران به آنها و... از اين قبيل است. با اين حال گاه و بيگاه، مطالب فرهنگى، اجتماعى و تاريخى نيز در آنجا وجود دارد كه ضرورت طبع آنها را ايجاب مىكند. نگاهى به سفرنامۀ ناصرالدين شاه به اروپا يا سفرنامۀ عضدالملك به عتبات نشانگر همين رويّه است.
يكى از زمينههاى سفرنامه نويسى اين دوره مربوط به سفرهاى حج است كه شمارى از آنها را در همين مقدمه شناساندهايم. از مشهورترين آنها، سفرنامۀ فرهاد ميرزا و نايبالصدر و مخبرالسلطنه است كه همگى به چاپ رسيده است. بخش مهمى از اين سفرنامهها، به دليل طولانى بودن راه، مربوط به رخدادهايى است كه در درازاى راه اين سفر، براى مسافران رخ داده است. از همين قبيل سفرنامۀ مكه محمدولى ميرزا است كه آن را در «به سوى امالقرى» چاپ كرديم. در همين رديف سفرنامۀ حج حسامالسلطنه است كه همين كتاب حاضر بوده و علىرغم آن كه نظير اغلب سفرنامههاى درباريان، به مسائل شخصى خود فراوان پرداخته اما آگاهىهاى قابل ملاحظهاى از آنچه ديده به دست داده است. جالب است كه سفرنامه نويسان دربارى، اغلب زحمت نگارش كتاب را نيز به خود نمىدادند و براى كار منشى مخصوصى همراه خود مىبردند تا آنچه را كه