45
رفته و مكه ديده آمده باز
محنت باديه خريده به سيم 1
ناصر خسرو
سنايى در قصيدهاى باديه را به خونين بودن و در بيتى به عدم و نيستى توصيف كرده و مىگويد:
پاى چون در باديهى خونين نهاديم از بلا
همچو ريگ نرم پيش باد سرگردان شويم 2
سنايى
كعبۀ باديهى عدم او بود
عالم علم را عَلَم او بود
سنايى
خواجوى كرمانى نيز گويد:
به راه باديه هر كس كه خون نكرد حلال
حرام باد مر او را وصال بيت حرام 3
عماد فقيه نيز گويد كسى كه مىخواهد به حرم برسد بايد كفن بپوشد.
اگر عزيمت خاك در حرم دارى
كفن بپوش چو آيى چنان كه فرمان است 4
ناصر بخارايى نيز شرط وصال كعبه را سر باختن مىداند.
مگر از كعبه درى بر دل تو باز شود
پاى در نه به ره باديه و سر درباز
سنايى در قسمت ديگرى از قصيدۀ خويش باديه را به قهر و سرگردانى و هجران تشبيه كرده است و مىگويد:
عالمى در باديهى قهر تو سرگردان شدند
تا كه يابد بر در كعبهى قبولت روز بار 5