17را با اخلاص مىخوانند (معبودها را فراموش مىكنند)، اما هنگامىكه خدا آنان را نجات داد و به خشكى رساند، باز مشرك مىشوند.»
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه هنگام احساس خطر، فطرت شكوفا مىشود و از نجات دهندۀ واقعى و صاحب حقيقى عالم، كه خداوند متعال است، درخواست نجات مىكند؛ اما بعد از رسيدن به خشكى و رفع خطر و دچار شدن به عادات و رسوم جاهلى، فطرت به خواب مىرود.
توحيد در صورتى كامل است كه شرايط، اثرگذار نباشد، بلكه در سختى و آسانى، بلا و عافيت، تنگدستى و رفاه و صحّت و مرض، تنها خدا را مؤثر بداند. شايد يكى از حكمتهاى بلايا و گرفتارىها، بيدار كردن فطرت خفتۀ بشر و توجّه دادن آن به خداوند باشد. وقتى گرفتار شد و لمس كرد كه از غير خدا، كارى ساخته نيست، او را بهتر مىشناسد؛ اما هنگامىكه شرايط عادى است چنين فرصتى به وى دست نمىدهد. مشروح بحث در مورد فطرت بعداً خواهد آمد.
آيۀ دوم:
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللّٰهُ فَأَنّٰى يُؤْفَكُونَ » 1؛ «و هرگاه از آنان بپرسى : چه كسى آسمانها و زمين را آفريده، و خورشيد و ماه را مسخّر كرده است؟ مىگويند : اَللّٰهُ ! پس با اين حال چگونه آنان (از عبادت خدا)