83پسرش همراه محمّد است و محمّد پسرعموى اوست و او خوش نمىدارد كه پسر و پسر عمويش كشته شوند. سپس به عتبه گفت:
از حد خود تجاوز كردى. وانگهى اكنون كه دور حلقه را تنگ مىبينى، ترسيدهاى! مىخواهى ما را خوار كنى كه به ما دستور بازگشت مىدهى؟ نه سوگند به خدا برنمىگرديم تا خدا ميان ما و محمّد حكم كند.»
سند شمارۀ 13 :
«فرجعت إلى عُتبة فوجدته قد غضب من كلام قريش، فنزل عن جَمَلِه، و قد كان طاف عليهم في عسكرهم يأْمرهم بالكفّ عن القتال فيأْبون». 1«حكيم بن حزام نقل مىكند:
من به نزد عتبه برگشتم و ديدم كه از گفتار قريش سخت خشمگين است و از شتر نر خود پايين آمده و دور لشكر مىگردد و به آنها دستور مىدهد كه از قتال خوددارى كنيد؛ ولى آنها نمىپذيرفتند. عتبه به ابوجهل گفت:
به زودى خواهى دانست كه كداميك از ما فردا براى عشيرۀ خود شومتر است.»
اكنون بررسى مىكنيم كه چرا قريش در حمله و هجوم به مسلمانان اين قدر اصرار داشتند؟ بايد انگيزههاى مهمّى داشته باشند كه ريشه در تعصّبات قومى و دينى آنها داشته است. بايد تلاش جنگجويانۀ آنها را از لحاظ هدف و انگيزه مورد بررسى قرار دهيم و سندهاى تاريخى آن را بيابيم.
سند شمارۀ 14 :
واقدى در «مغازى» گويد:
«و أقبل أبو جهل على أصحابه، يحضّهم على القتال و قال:
...و ايم اللّٰه! لانرجع اليوم حتى نقرِن محمداً و أصحابَه في الجبال، فلا ألفين أحداً منكم قتل منهم أحداً، و لكن خذوهم أخذاً نعرّفهم بالّذي صنعوا،