79سريعٌ في فسادهم...»
«عبدالملك بن جعفر برايم گفت كه: اخنس بن شريق كه نام اصلى او ابىّ و همپيمان بنىزهره بود به آنان چنين گفت:
اى بنىزهره! خداوند كاروان شما را نجات داد و اموال شما را خلاص كرد و يار شما مخرمة بن نوفل را رها ساخت. شما براى اين بيرون آمده بوديد كه دشمن را از او و مال او منع كنيد. محمّد مردى از خود شما و خواهرزادۀ شماست. اگر او پيامبر باشد، شما با انتساب به او نيكبخت خواهيد بود و اگر دروغگو باشد، بهتر است ديگرى عهدهدار كشتن او گردد تا اينكه خود، خواهرزادۀ خويش را بكشيد. برگرديد و ترس آن را هم به گردن من بگذاريد و شما را چه حاجتى كه به كارى بيرون رويد كه سودى ندارد. به آنچه هم كه اين مرد (ابوجهل) مىگويد، نبايد گوش كرد؛ چه او هلاك كنندۀ قوم خويش است و با شتاب آنها را تباه مىكند!
بنىزهره از أخنس اطاعت كردند؛ از اين رو هيچيك از افراد اين قبيله در غزوۀ بدر حضور نداشت.»
چنين طرز فكرى كه منجر به كنارهگيرى بنوزهره از حمله به مسلمانان شد، نتيجۀ اين احساس در آنها بود كه براى پاسدارى از كاروان قريش، تنها بايد حالت دفاعى به خود گيرند. ولى پايدارى بعضى ديگر از سران قريش كه كينهها، عداوتهاى ديرينه و تعصّبات خود را نسبت به بُتها زير لفّاف دفاع از كاروان، پنهان كرده بودند، نتوانست بنىزهره را در بازگرداندن تمامى قريش توفيق بخشد. در مجاورت كنارهگيرى بنوزهره از جنگ، تلاش مشابهى توسّط بنىعدىّ تحقّق پذيرفت.
واقدى در اين خصوص سند مهمّى را ارائه مىدهد:
سند شمارۀ 8 :
«عن أبىبكر بن عمر بن عبد الرّحمن... قال:
خرجت بنو عُديّ مع النفير حتى كانوا بثنيّة لَفْت، فلما كانوا في السحر عدلوا في الساحل منصرفين إلى مكّة فصادفهم أبوسفيان قال: