73طمع بستهاند. بنابر اين بايد همگى به جنگ ايشان برويد و هيچ كس از شما نبايد از اين كار خوددارى كند...»
گويند از قريشيان هر كس به جنگ نرفت، كسى را به جاى خود فرستاد...» ابوجهل مىگفت:
«آيا محمّد مىپندارد كه او و اصحابش از ما به همان بهره مىرسند كه در نخله رسيدند؟ به زودى خواهد دانست كه ما كاروان خود را حفظ خواهيم كرد يا نه؟»
نگارنده گمان مىكند تا اين مرحله نمىتوان بتپرستان قريش را سرزنش نمود.
آنها با توجّه به بافت قبايل و شيوع خبرى بىاساس كه در شرايط خاصّ مكه انفجارآميز بود، براى دفاع از اموالشان كه به زعمشان ممكن بود به دست مسلمانان بيفتد، كارى دور از منطق و عرف زمانۀ خود انجام نداده بودند. ابوسفيان نيز به سهم خود كوشش كرد تا خود و كاروان قريش را به سلامت از بدر عبور داده، دور از مسيرِ تحت نفوذ مسلمانان، به مسير خود ادامه دهد. واقدى مىگويد:
سند شمارۀ 2:
«...و أقبل أبو سفيان بالعير، و خافوا خوفاً شديداً حين دَنَوا من المدينة و استبطؤوا ضَمْضَماً و النفير، فلمّا كانت الليلة التي يصبحون فيها على ماء بدر، جعلت العِيرُ تقبل بوجوهها إلى ماء بدر...
فأصبح أبوسُفيان تلك الليلة ببدر، قد تقدّم العِيرَ و هو خائف من الرَّصَد.
فقال: يا مَجديّ، هل أَحسستَ أَحداً؟ تعلم و اللّٰهِ ما بمكّة قُرَشيّ و لا قُرَشيّة له نَشّ فصاعداً - والنش نصف أوقية وزن عشرين درهماً - إلاّ و قد بعث به معنا و لئن كتمتَنا شأن عدوّنا لا يصالحك رجلٌ من قريش ما بل بَحْرٌ صُوفة.
فقال مجديّ: و اللّٰه ما رأيت أحداً أنكره، و لا بينك و بين يَثرب من عدوّ، و لو كان بينك و بينها عدوٌّ لم يخْفَ علينا، و ما كنت لأخفيه عليك إلاّ إنّي قد رأيت راكبين أتيا إلى هذا المكان - فأشار إلى مُناخ عَديّ و بَسْبَسْ - فأناخا