64مدرك نيز وجود دارد.
آنچه گفته شد، مؤيّد آن است كه مسئلۀ جاسوسى در كار نبوده و مأموريّت خاصّى در اين خصوص به طلحه داده نشده بود؛ يا لااقل بايد اين مورد را از همان موارد نامطمئن و مشكوك تاريخى به شمار آورد. و ذىسهم شدن طلحه در غنايم بدر، اولاً مبهم و به گفتۀ جلال سيوطى در «الخصائص الصغرى»:
«وضرب لعثمان رضىاللّٰه عنه يومبدر بسهم ولم يضرب لأحد غاب غيره». 1و ثانياً نمىتوان به فرض آن هم به چنين مسؤوليّت يا مأموريّتى باور آورد. تنها مىتوان مطمئن شد كه بر اساس منابع تاريخ و سيره، پيامبر صلى الله عليه و آله در هنگام اقامت در مدينه، از مسير كاروان ابوسفيان - كه طبعاً خبر آن به علّت اهمّيّت خاصّ آن و عبور از ميان قبايل همپيمان انصار مدينه شيوع يافته - مطّلع شده و تصميم گرفتهاند تا با عدهاى از مسلمانان به سوى آن حركت كنند.
مسئلۀ مهم اين است كه بررسى كنيم: چرا و به چه انگيزهاى پيامبر صلى الله عليه و آله قصد كاروان ابوسفيان را نموده است؟ نكتۀ حسّاس و به عقيدۀ نگارنده: نقطۀ عطف تاريخ اسلام در همين انگيزه و هدف نهفته است.
با توجّه به تحليل موقعيّت مسلمانان پس از هجرت و زمينههاى اختلاف با مكّىهاى قريشىنَسب و دو واقعۀ تهديد «سعد بن معاذ» و قتل «عمرو بن حضرمى» بايد با نهايت امانت و دقّت در اسناد تاريخى مربوط به واقعۀ بدر بنگريم و به شناخت هدف و انگيزۀ خروج پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى يك كاروان تجارتى نائل آييم؛ تا معلوم گردد آيا آنچه در صفحات گذشته به عنوان تحليل «موجبات واقعۀ بدر» آورديم، با اسناد تاريخى ديگر منطبق و موجب يقين مىشود، يا ضعف و شك را به همراه دارد؟ اينك مدارك قديمى را بازنگرى مىكنيم: واقدى بىآنكه راويان سند را ذكر كند، مىگويد:
وقتى پيامبر خبر ورود كاروان ابوسفيان را به سرزمين حجاز شنيد، گفتند: