54قرشيّة، له مثقال فصاعداً إلاّ بعث به في العير... إنّ فيها لخمسين ألف دينار و قالوا أقل. و إن كان ليقال إنّ أكثر ما فيها من المال لآل سعيد بن العاص لأبي أحيحة إمّا مال لهم أو مال مع قوم قراض على النصف، وكان عامة العير لهم، و يقال بل كان لبني مخزوم فيها مائتا بعير و خمسة أو أربعة آلاف مثقال ذهبا و كان يقال للحارث بن عامر بن نوفل فيها ألفا مثقال... كان لبني عبد مناف فيها عشرة آلاف مثقال و كان متجرهم إلى غزة من أرض الشام...». 1اگر صحّت كامل آمار مذكور، مسلّم نباشد، محقّقاً ما را به اهمّيّت چنين مالالتّجارهاى رهنمون مىسازد و متقاعدمان مىكند كه كاروانى كه با هزار شتر از شام به صوب حجاز در حركت بوده و ابوسفيان - سركردۀ قريشيان - عهدهدار رساندن آن به اهلش بوده، بايد محتوى بارهاى پرارزشى باشد. اين كميّتِ بااهمّيّت ما را وامىدارد كه از مالكان واقعى اين اموال پرسش كنيم تا دانسته شود كه كاروان مزبور متعلّق به چه كسانى از قريش بوده است؟
متأسّفانه مدرك قابل اعتماد و جامعى در پاسخ به اين پرسش به دست نويسندۀ اين سطور نرسيد؛ ولى از لابلاى اسناد تاريخى مىتوان پى برد كه صاحبان اصلى چنين سرمايۀ هنگفتى، سران يا اشراف قريش بودهاند؛ زيرا به تصريح واقدى، كاروان را سى نفر از رجال قريش همراهى مىكردند كه از ميان آنها نام سران خاندانهاى بزرگ قريش ثبت شده است 2. وقتى طُعَيْمَة بن عَدىّ مردم را براى تحريك به خروج از مكّه دعوت