46توافقهاى تاريخى عرب قلمداد كردند و قتل حضرمى را كه اوّلين فرد از قريش بود كه توسّط عدّهاى از مسلمانان به قتل رسيد، وسيلهاى براى محكومكردن آيين جديد نمودند؛ در حالى كه نه پيامبر صلى الله عليه و آله در وقوع حادثه نقشى داشت و نه با آن موافقت ضمنى كرد و نه از مرتكبان آن رضايت داشت. او حتّى مال كاروان را كه در واقع از آنِ دشمنان و آزاردهندگان جدّى مسلمانان بود (كسانى كه هزاران بار مسلمانان را شكنجه داده بودند) توقيف كرد تا آن را به صاحبانش بازگرداند و اسراى آنها را آزاد نمود و بنا به همان مستندات تاريخى، طبق سنن طوايف عرب آمادۀ پرداخت خونبها بود.
بيهقى با اين احساس مشترك مسلمانان و در رأس آنها محمّد صلى الله عليه و آله همصدا شده، نظر عروة بن زبير را به ياد مىآورد كه در بارۀ اين خطا گفته بود:
«كسانى كه شيفتۀ خواستههاى دنيايى شده بودند، به ابنحضرمى حمله بردند و او را كشتند و [اموال] كاروان را به غنيمت گرفتند.»
حقير فكر مىكند در كاوشهاى بيطرفانه، نبايست شخصيّت والاى صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله كه بعدها به مقام رفيعى مىرسند، پردهاى بر تحليل زندگى اوّليّۀ آنها در مسير تجربههاى ايمان و معنويّت بيندازد.
به هر تقدير، قريشيان سعى كردند كه مسؤوليّت تمام اين كارها را به دوش پيامبر صلى الله عليه و آله انداخته و او را - كه نه فرماندۀ چنين كارى بود و نه آيينش قتل را روا مىداشت و خود طبق شيوهاى كه داشت، از چنين خصومتها و قتلها و تصاحب غنايم دشمن بيزارى مىجست، مسؤول واقعه قلمداد كنند و كينههاى ديرينۀ خود را زير پوشش اين خطا كه از جانب عدّهاى از تازه مسلمانان صورت گرفته بود، آشكار كنند و با تحريك عصبيّتها، امكان اعادۀ حيثيّت نظام بتپرستى و اخلاق حيوانى را فراهم سازند و جنايتها و آزار و ايذاءها و توقيفِ به ناحقِ اموال مسلمانان و جلوگيرى خشونتآميز از انجام مراسم دينى را زير «اشكهاى تأسّف خود از قتال و غارت» كه خود شيفتۀ آن بودند، پنهان سازند و مجموعۀ اين جوسازىها را به رخ قبايل عرب كشانند.
بيهقى در حديث عروه مىآورد: