38هذا» ثبت و كتابت شده است.
اهميّت اين متن از آن جهت است كه اوّلاً واقدى در آغاز بيان سند، كلمۀ قالوا ( \ گفتهاند) را به كار برده است و اين نشان مىدهد كه او سند مذكور را از طُرق متعدّد ديده است. ثانيا جملۀ تهديدآميز سعد را مبنى بر سدّ مسير كاروان ( \ طريق عيركم) آورده است.
ابنكثير در كتابش به سند مذكور تنها به استناد بخارى بسنده كرده است. 1ولى بيهقى در «دلائلالنّبوه» به استثناى طريق يادشده، به سند روايتى دوم يعنى:
«اگر مانع طواف من شوى، تو را از كارى كه در نظرت به مراتب مهمتر از اين است، محروم مىنمايم: راه بازرگانى تورا از مدينه خواهم بريد.» استناد كرده است.
ابنكثير گفتۀ عبداللّٰه بن مسعود را به طرق متعدّد مورد تأييد قرار داده است. 2به هر حال آنچه در همۀ جملههاى ثبتشده در خصوص «تهديد سعد بن معاذ» استفاده مىشود، تهديد مزبور، قطع راه تجارتى قريش با شام توسّط مَدنىهاست.
«سعد بن معاذ» شيخ قبيلۀ بنوعبدالأشهل، شخصيّت كوچكى در ميان طوايف يثرب نيست كه از سخن او به سادگى بگذريم. طرف تهديد او نيز فردى معمولى نبود كه تأثير آن را ناديده انگاريم. ابوجهل از رهبران قريش و از بزرگترين منازعان ديانت و از صاحبان قدرت تجارى مكّه بهشمار مىآمد. چگونه ممكن است تأثير چنين بيانى را بىاهميّت جلوه دهيم؛ در حالى كه راوى آن «عبداللّٰه بن مسعود» صحابى بزرگ محمّد صلى الله عليه و آله است و تمامى سلسلهراويان مذكور چه از طريق احمد و چه از جانب بخارى به ثقه و صدق اشتهار دارند و چون به نوشتههاى ابنحجر عسقلانى در «تهذيب التّهذيب» و «تقريب التّهذيب» مراجعه كردم و شرح احوالشان را يافتم، مطمئن شدم كه آنان مورد تأييد عالمان علم رجال هستند.