36
/1 ب : تهديد سعد بن معاذ
ابوبكر احمد بن حسين بيهقى مىنويسد:
«عبداللّٰه بن مسعود گويد: سعد بن معاذ به قصد عُمره به مكّه رفت و در خانۀ اميّة ابن خلف بن صفوان وارد شد. ابناميّه هم هرگاه براى تجارت به شام مىرفت، در مدينه به خانۀ سعد بن معاذ مىرفت. اميّه به سعد گفت:
«صبر كن ظهر شود و مردم [از گرد خانۀ كعبه] پراكنده شوند؛ آن وقت براى طواف برو!»
اتفاقاً در همان حال كه سعد طواف مىكرد، ابوجهل جلو آمد و از اميّه پرسيد:
«اين كيست كه طواف مىكند؟» سعد گفت:
«من سعدم!» ابوجهل گفت:
«تو در كمال امنيّت مشغول طواف هستى و حال آن كه محمّد و اصحاب او را پناه دادهايد؟» و بين ابوجهل و سعد بگومگو بالا گرفت. اميّه به سعد گفت:
«بر سر ابوجهل داد مكش كه او سرور اين سرزمين است.» در عين حال سعد به ابوجهل گفت:
«به خدا قسم اگر مانع طواف من بشوى، موجب مىشوم كه بازرگانى تو با شام قطع شود.» 1بخارى اين سند تاريخى را از ابراهيم بن يوسف از پدرش از ابواسحاق نقل كرده كه او گفته است:
شنيدم از: عمرو بن ميمون «انه سمع عبداللّٰه بن مسعود رضى اللّٰه عنه حدَّثَ عن سعد بن معاذ...» 2در اين حديث به همان سياق كه بيهقى نقل كرده، عبارت تهديدآميز سعد بن معاذ