44من الحواس لقوله تعالى
لاٰ تُدْرِكُهُ الْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»
1
چنين مىگويد« و اما اثبات موجود قائم بنفسه لايشار اليه و لايكون داخل العالم و لاخارجه فهذا ممّا يعلم العقل استحالته و بطلانه بالضرورة » 2 يعنى اثبات هر مجودى كه به خود قائم باشد اما قابل اشاره نباشد و در درون و بيرون جهان هم نباشد چيزى است كه عقل بطلان و محال بودن آن را به روشنى درك مىكند.
و اين گفتار ابن تيميه دقيقاً همان است كه مادىها و كسانى كه به ماوراء طبيعت قائل نيستند در ردّ و انكار خدا مىآورند، چيزى كه نه با چشم مىتوان ديد و نه قابل لمس است و نه داراى رنگ و بو است عقل از پذيرش آن امتناع دارد(دقت شود !)
جمود بر ظاهر الفاظ
دومين عامل و انگيزه گرايش ابن تيميه به جسمانى بودن خداوند، جمود او بر ظاهر الفاظ و انكار هر نوع معانى مجازى و مفاهيم استعارى است؛ زيرا مىدانيم در آيات و احاديث و بهطور كلى در ادبيات عرب مانند همۀ زبانها و بلكه بيش از همه زبانها كنايه و مجاز گويى به طور گسترده به كار رفته است، ولى ابن تيميه هيچ يك از اين كنايات و استعارهها را قبول ندارد و هر لغتى را كه در قرآن و حديث درباره اوصاف خداوند اطلاق گرديده، آن را اطلاق حقيقى مىداند و به مفهوم اوّلى آن حمل مىكند. او مىگويد چون در قرآن آمده است اَلرَّحْمٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوىٰ . 3پس خداوند در محلى به نام عرش نشسته است همانگونه كه يَدُ اللّٰهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ . 4 دليل بر اين است كه خداوند داراى دست است و...
ابن تيميه هم در سخنرانىها و محاوراتش بر اين عقيده اصرار داشت و هم در