33روش علماى دين و فقها و دانشمندان، كه در مقابل مخالفانشان ادب و احترام را مراعات نموده و از آنها به نيكى و عظمت ياد مىكنند، او در كوبيدن علماى دين جسور و در به كارگيرى الفاظ اهانتآميز و دور از ادب و نزاكت نسبت به مخالفانش سر آمد بوده است.
آرى، او در منهاج السنه نسبت به علّامۀ حلّى و شيعه و گاهى به ساحت مقدّس ائمۀ هدى عليهم السلام جسارت و هتّاكى زيادى نموده است و در جاى جاى اين كتاب و در فصول مختلف آن، تحت عناوين«حماقات الشيعه»و«الإمام المنتظر و خرافاتهم فيه»و...
تهمتها و افتراها ى زيادى بر قلم رانده است.
البته اين رويۀ ابن تيميه، بر شيعه و پيشوايانشان منحصر نيست بلكه او دربارۀ بزرگان صحابه و علماى اهل سنّت نيز اين شيوه را در پيش گرفته و اعتراضات تند و جسارتهاى فراوان نسبت به آنان نموده است.
ابن حجر عسقلانى با حمايت و خوشبينى خاصى كه نسبت به ابن تيميه دارد دربارۀ رويه خلاف اخلاق او مىنويسد:
تسلّط ابن تيميه بر علوم مختلف از فقه و تفسير و حديث و استعداد و قدرت بىرقيب او در فن خطابه و سخنرانى، موجب پيدايش حالت عُجب و خودپسندى در وى گرديده بود و لذا همۀ علما را از كوچك و بزرگ و ضعيف و قوى و قديم و جديد، مورد حمله و جسارت قرار مىداد؛ به طورى كه در يكى از سخنرانىهايش از عمربن خطاب ياد نموده و او را مورد انتقاد تند قرار داد و شديداً تخطئه نمود، چون مطالب اهانت آميز او دربارۀ خليفه به سمع يكى از علماى وقت به نام«شيخ ابراهيم»رسيد به مقام رد و انكار ابن تيميه برآمد؛ بهطورى كه او نتوانست مخالفت شيخ ابراهيم را ناديده بگيرد لذا شخصاً به نزد او رفت و از جسارتى كه نسبت به عمربن خطاب كرده بود در محضر او اعتذار و استغفار كرد و اظهار ندامت نمود. 1
باز ابن حجر مىگويد: ابن تيميه دربارۀ على بن ابىطالب چنين مىگفت كه: او در هفده مورد اشتباه و با نص صريح قرآن مخالفت ورزيده است.