154تخريب و به مسجد ضميمه نمايد، او در نامه خود تأكيد كرده بود كه هر يك از مالكان اين بيوت با فروش خانهاش موافقت كند خريدارى و هركس مخالفت نمايد، قيمت خانه پرداخت و بدون رضايت وى ويران شود.
عمر بن عبدالعزيز سران و علماى مدينه را از مضمون نامۀ وليد آگاه ساخت، همۀ آنان با اين تصميم مخالفت نموده و چنين گفتند: اگر واقعاً هدف وليد توسعه مسجد است مىتوان آن را از جوانب ديگر به اجرا گذاشت. اما اين حجرهها كه متعلق به رسول خدا و يادگار آن حضرت و با اين بساطت و سادگى و ديوارهاى خشتى با سقفهاى كوتاه و با پوشش شاخههاى خرما كه بيانگر كيفيت زندگى پيامبر اسلام است موجب جلب توجه زائرين تا قيامت و سبب بهرهگيرى معنوى و سوق دادن مسلمانان به زهد و كنارهگيرى از تجملگرايى مىباشد و مسلمانان در طول قرنها با مشاهدۀ اين مناظر، پى خواهند برد كه علاقه به ساختمانهاى چند طبقه و گرايش به رفاه و زندگى پر زرق و برق از روش انبيا بدور است و طبعاً به آن حضرت تأسى و از روش وى تبعيت خواهند نمود.
عمر بن عبدالعزيز پيشنهاد سران مدينه را به وليد منعكس نمود. وى مجدداً دستور داد كه بايد اين خانهها ويران و مسجد از تمام جوانب توسعه پيدا كند!
طبق نوشتۀ مورّخين، به هنگام تخريب اين خانهها، مردم مدينه آنچنان ناله و شيون سر دادند و آنچنان گريه و زارى نمودند كه ايام رحلت رسول خدا را تداعى مىنمود وپس از درگذشت غمانگيز رسول خدا، در هيچ حادثهاى در مدينه چنين تأثر و حزن و اندوهى مشاهده نشده بود.
به هنگام تخريب اين حجرهها خبيب بن عبداللّٰه به عمر بن عبدالعزيز گفت: به خدايت سوگند كارى نكيند كه آيۀ إِنَّ الَّذِينَ يُنٰادُونَكَ مِنْ وَرٰاءِ الْحُجُرٰاتِ را از بين ببريد. فرزند عبدالعزيز دستور داد در روزى سرد بر بدن خبيب آب سرد بريزند و يك صد تازيانه بزنند كه وى در اثر اين فشار به شهادت رسيد. عمر بن عبدالعزيز بعدها از اين اقدام خود اظهار ندامت مىنمود و مىگفت اى كاش خبيب را نمىكشتم.
بهرحال وليد با تخريب اين بيوت مسجد را توسعه داد و از پادشاه روم جهت بنّايى و زيباسازى آن استمداد نمود و چهل نفر معمار و كارگر مسيحى وارد مسجد و مشغول به كار