97يادآور شده كه اين سد، يك فرسخ در يك فرسخ را شامل مىشد، و طول و عرض اين سرزمين را يك سواركار تيزرو، طى بيش از دو ماه مىپيمود، و خورشيد به دليل انبوهى درختان و نزديكى آنها به ساختمانها ديده نمىشد. اين سرزمين، پرآب، حاصلخيز و داراى رودخانههاى بسيار بود و آب و هوايى خوش و جمعيت بسيار زيادى داشت، گفته شده آنها آنچنان اتحاد و قدرتى داشتند كه آتش مورد نياز خود را از فاصله شش ماه راه دست به دست، از يكديگر مىگرفتند. پس از آن خداوند، همچنان كه در قرآن مجيد بيان كرده است، ايشان را متفرق و پراكنده ساخت و سرزمينشان با سيلى ويرانگر، مخروبه گرديد. 1علت پراكندگى ايشان، ترسى بود كه از ويران شدن سرزمين خود به وسيله سيل داشتند؛ چرا كه كاهنى به نام طريفه كه مىگويند زن عمرو بن عامر بوده است، پيشبينى كرده بود كه سيلى ويرانگر سد مَأرب را خراب مىكند. اين مطلب به گوش پادشاه آنها؛ يعنى عمرو بن عامر رسيد و نشانههايى از سيل نيز به وى نشان داده شد؛ از جمله حفرهاى كه در سدّ ظاهر شده بود. وقتى [ پادشاه] از اين امر مطمئن گشت، خبر آن را پنهان داشت و خود قصد نقل مكان از آن سرزمين كرد و براى اين كار نقشهاى كشيد؛ به اين صورت كه به كوچكترين فرزندش گفت: وقتى در ميان مردم مشغول سخن گفتن هستم، به اين صورت با حرف من مخالفت كن و در برابر من بايست، من بر تو خشمگين مىشوم و سيلى به صورت مىزنم و تو نيز همين كار را با من بكن. آن گاه عمرو ميهمانى بزرگى ترتيب داد و همۀ مردم مأرب را فرا خواند؛ وقتى جمع شدند، سخن به گفتن آغاز كرد.
پسرش با او مشاجره كرد و پاسخش داد، پدر خشمگين شد، به او سيلى زد، پسر نيز با پدر چنين كرد. عمرو وانمود كرد كه قصد كشتن او را دارد. مردم پا در ميانى كردند تا بالأخره او را از اين كار منصرف ساختند، پس از آن گفت: ديگر جاى من نيست كه در سرزمينى كه كوچكترين فرزندم مرا سيلى زند، باقى بمانم. و گفتهاند كسى كه اين كار [ پيشگويى سيل] را كرد، بچه يتيمى بود كه در دربار او زندگى مىكرد. او اموال و دارايىاش را در